معنی نخستین شهری که مسلمانان به دستور عمروعاص در مصر ساختند
حل جدول
فسطاط
اولین شهری که مسلمانان به دستور عمروعاص در مصر ساختند
فسطاط
نخستین شهری که مسلمانان به دستور عمروعاص در مصرساختند
فسطاط
نخستین شهر مسلمانان در مصر
فسطاط
اولین شهری که مسلمانان به دستور عمروعاص در مصرساختند
فسطاط
عمروعاص
مشاور معاویه
مسلمانان
مسجدیان
شهری در مصر
اسکندریه
بحیره
اسوان
فسطاط
نخستین شهری که مسلمانان به دستور عمروعاص در مصر ساختند
عربی به فارسی
کشور مصر , مصر , پافشار , پاپی
فارسی به عربی
ضغط، غیر ثابت، مصر، ملح
لغت نامه دهخدا
مصر. [م ُ ص ِرر](ع ص) عزیمت کننده بر کار و ثبات و دوام ورزنده بر آن.(از منتهی الارب). آنکه عزیمت کاری می کند و ثبات و دوام می ورزد بر آن کار. ایستادگی کننده درکار.(ناظم الاطباء). بر کاری استاده شونده.(غیاث). مِلْحاح. ابرام کننده.(یادداشت مؤلف):
زر در انبانها نشسته منتظر
تا که سود آید به بذل آید مصر.
مولوی.
بت درون کوزه چون آب کدر
نفس شومت چشمه ٔ آن ای مصر.
مولوی.
- مصر ایستادن، پایداری کردن و ایستادگی نمودن بر کاری: منوچهر بر خواستن عهد مصر ایستاده است.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 131).
- مصر شدن، پای فشردن. در مقام اصرار و ابرام و پافشاری برآمدن.
فرهنگ فارسی آزاد
مِصر Egypt- کشور باستانی در شمال شرقی آفریقاست که حضرت یوسف در آنجا به زندان افتادند و بعد عزیز مصر شدند و حضرت موسی قوم بنی اسرائیل را از آن اقلیم خارج ساختند و به اراضی مقدسه بردند امروزه کشوریست جمهوری با یک میلیون کیلومتر مربع مساحت و بیش از 35 میلیون جمعیت،
معادل ابجد
4785