معنی نداف، پنبه زن
حل جدول
حلاج
نداف ، پنبه زن
حلاج
پنبه زن
نداف
نداف، حلاج
نداف
پنبه زن
پنبه زن، حلاج
پنبه زن، لحافدوز
لغت نامه دهخدا
نداف. [ن َ] (از ع، ص) پنبه زن. در اصل نَدّاف است و دراین بیت به تخفیف دال استعمال شده است:
میغ ماننده ٔ پنبه است ورا باد نداف
هست سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
ابوالمؤید بلخی.
رجوع به نَدّاف شود.
پنبه زن
پنبه زن. [پَم ْ ب َ / ب ِ زَ] (نف مرکب) پنبه بز. پنبه وز. بهینه. بهین. حلاّج. ندّاف. (دهار):
آن شنیدی که بود پنبه زنی
مفلس و غلتبانْش خواند زنی.
سنائی.
فرهنگ عمید
کسی که پنبه را با کمان میزند که از هم باز شود، حلاج، نداف، پنبهبز، پنبهوز،
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی آزاد
نَدّاف، پنبه زن، حَلّاج، پُر خور،
معادل ابجد
251