معنی ندیدبدید
لغت نامه دهخدا
ندیدبدید. [ن َ ب َ] (ص مرکب، از اتباع) تازه به دوران رسیده. تازه به عرصه رسیده. نوخاسته. نودولت. نوکیسه.
- امثال:
ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید.
|| خرده نگرش. اندک بین. اندک نگرش. که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف). || سخت لئیم و بخیل. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ عمید
آنکه اخلاق و رفتار مردم نوکیسه و نظرتنگ را دارد، شخص نوکیسه و نظرتنگ،
حل جدول
آن که هنگام رویارویی با چیزهای تازه دچار حرص و ولع میشود
مترادف و متضاد زبان فارسی
تازهبهدورانرسیده، نودولت، نوکیسه
معادل ابجد
88