معنی نرده

فارسی به انگلیسی

نرده‌

Banister, Bar, Enclosure, Fence, Grid, Guardrail, Parapet, Rail, Railing, Grille

فرهنگ فارسی هوشیار

نرده

‎ (اسم) میلهای چوبی یافلزی نزدیک یکدیگرنشانده وآن همچون دیواری مانع آمد ورفت گرددطارمی. ‎، اشل مقیاس. یانرده آهنی (آهنین) . نرده ای که ازآهن ساخته شده


قانون نرده بندی

رستک نرده بندی

لغت نامه دهخدا

نرده

نرده. [ن َ دَ /دِ] (اِ) میله های چوبی یا فلزی نزدیک هم نشانده که چون دیوار مانع رفت وآمد است و الفاظ دیگرش معجر و تارمی است. (فرهنگ نظام). محجری که در جلو ایوان می سازند و طارمی نیز گویند. (ناظم الاطباء). طارمی. محجر.دست انداز. حاجزی از چوب یا آهن مشبک که به جانب ایوان و مهتابی یا دو طرف پلکان کشند زینت را یا منع سقوط اشخاص را. (یادداشت مؤلف). || اشل. مقیاس. (لغات فرهنگستان).


نرده کشی

نرده کشی. [ن َ دَ / دِ ک َ / ک ِ] (حامص مرکب) نرده کشیدن. عمل کشیدن نرده در مزارع برای منع ورود گاو و گوسفند در آن. (یادداشت مؤلف). محصور کردن جائی را با نرده های چوبین یا آهنین.


نرده کشیدن

نرده کشیدن. [ن َ دَ / دِ ک َ/ ک ِ دَ] (مص مرکب) با نرده گرد چیزی حصار بستن.

فرهنگ معین

نرده

(نَ دِ) (اِ.) تارمی چوبی یا فلزی که در اطراف باغچه و خانه یا جلوی ایوان درست کنند.

فارسی به عربی

نرده

حاجز، سخط، سور، قائمه، وتد


نرده کشیدن

سخط، سیاج


نرده چوبی

قشره

فارسی به ایتالیایی

نرده

ringhiera

parapetto

recinto

فارسی به آلمانی

نرده

Aufführen, Auflisten, Auflistung (f), Liste (f), Balustrate, Die

فرهنگ عمید

نرده

حصاربندی چوبی یا آهنی که در اطراف باغچه، خانه، یا جلوی ایوان درست می‌کنند،

حل جدول

نرده

حصار، ترا

معادل ابجد

نرده

259

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری