معنی نرگ
لغت نامه دهخدا
نرگ. [ن َ] (اِ) جرگه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به نرگه شود. || حلقه زدن مردم را گویند به جهت محافظت شکار تا از میان بیرون نرود. (برهان قاطع) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). حلقه زدن لشکر برای شکار. (غیاث اللغات). رده و پره باشد که به جهت شکار زنند تا شکاری بیرون نرود. (فرهنگ خطی از المؤید). || زورخانه ٔ پهلوانان. (غیاث اللغات از شرح گل کشتی).
فرهنگ معین
(نَ) (اِ.) مهره ای کوچک و مخروطی شکل که در آن گل ها و رگ های بسیار بود و آن را در بیخ دم پلنگ یابند و نرگ پلنگ گویند، حجرالنمر.
فرهنگ عمید
جرگه: قابل اهل دل و لایق الفت نَبُوَد / جرگ و نرگی که در او شور محبت نَبُوَد (؟: لغتنامه: جرگ)
حل جدول
معادل ابجد
270