معنی نزاهت
لغت نامه دهخدا
نزاهت. [ن َ هََ] (ع مص) دور شدن از بدی و پاکی از عیب. (از غیاث اللغات). نزاهه. نزاهیه. رجوع به نزاهه شود. || (اِمص) پاکیزگی. طهارت. بی گناهی: دمنه دانست که اگر این سخن با شتر به ظاهر کند در حال... نزاهت جانب خویش معلوم گرداند. (کلیله و دمنه). || خرمی زمین. (فرهنگ خطی). رجوع به نزاهه شود: و جهت نزاهت موضع یک چندی آنجا مقیم گشتند. (رشیدی).
فرهنگ معین
(نَ هَ) [ع. نزاهه] (مص ل.) پاکدامنی.
فرهنگ عمید
پاکیزه شدن،
پاکی از عیب، پاکدامنی، دور بودن از بدی،
حل جدول
پاک، پاکیزه
فرهنگ فارسی هوشیار
دور شدن از بدی و پاکی از عیب
معادل ابجد
463