معنی نزیل

لغت نامه دهخدا

نزیل

نزیل. [ن َ] (ع ص، اِ) مهمان فرودآینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهمان وار [د]. (فرهنگ نظام). ضیف. مهمان. (از اقرب الموارد). مهمان. (دهار):
به مجلس گر نزیل جود خویش است
کجا یارم که نزل دون فرستم.
خاقانی.
یک بار دیگر این نزیل منزل خود را نزلی ده. (سندبادنامه ص 169). || آنکه باتو در یک خانه فرودآید: هو نزیلی، ینزل معی فی البیت. (اقرب الموارد) (المنجد). ج، نُزَلاء. || ثوب نزیل، جامه ٔ کامل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || طعام بابرکت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد) (از المنجد).


نزیل الحرمین

نزیل الحرمین. [ن َ لُل ْ ح َ رَ م َ] (اِخ) عبداﷲبن اسعد یافعی. رجوع به یافعی در این لغت نامه و نیز رجوع به ریحانه الادب ج 4 ص 188 و 331 شود.


ابوسعاد

ابوسعاد. [اَ س ُ] (اِخ) نزیل حمص. صحابی است.

فرهنگ معین

نزیل

فرود آمده یا مقیم، مهمان، طعام با برکت. [خوانش: (نَ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

نزیل

مهمان فرود آینده، ضیف

فرهنگ فارسی آزاد

نزیل

نَزِیل، میهمان، هم اطاق یا هم منزل (غریبه)، طعام پر برکت، کامل (لباس) (جمع: نُزَلاء)،

فرهنگ عمید

نزیل

مهمان، مهمان فرود‌آمده،
طعام بابرکت،

حل جدول

نزیل

میهمان

مهمان


میهمان

نزیل

عربی به فارسی

نزیل

مستاجر , ساکن , مسافر (مهمانخانه) , مهماندار

فارسی به عربی

مسافر (مهمانخانه)

نزیل


مهماندار

نزیل


مستاجر

شاغل، مستاجر، نزیل


ساکن

التزام، ثابت، خامد، ساکن، شاغل، نزیل، هدوء

معادل ابجد

نزیل

97

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری