معنی نزیل
لغت نامه دهخدا
نزیل. [ن َ] (ع ص، اِ) مهمان فرودآینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهمان وار [د]. (فرهنگ نظام). ضیف. مهمان. (از اقرب الموارد). مهمان. (دهار):
به مجلس گر نزیل جود خویش است
کجا یارم که نزل دون فرستم.
خاقانی.
یک بار دیگر این نزیل منزل خود را نزلی ده. (سندبادنامه ص 169). || آنکه باتو در یک خانه فرودآید: هو نزیلی، ینزل معی فی البیت. (اقرب الموارد) (المنجد). ج، نُزَلاء. || ثوب نزیل، جامه ٔ کامل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || طعام بابرکت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
فرهنگ معین
فرود آمده یا مقیم، مهمان، طعام با برکت. [خوانش: (نَ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
مهمان، مهمان فرودآمده،
طعام بابرکت،
حل جدول
عربی به فارسی
مستاجر , ساکن , مسافر (مهمانخانه) , مهماندار
فرهنگ فارسی هوشیار
مهمان فرود آینده، ضیف
فرهنگ فارسی آزاد
نَزِیل، میهمان، هم اطاق یا هم منزل (غریبه)، طعام پر برکت، کامل (لباس) (جمع: نُزَلاء)،
معادل ابجد
97