معنی نشدنی

لغت نامه دهخدا

نشدنی

نشدنی. [ن َ ش ُ دَ] (ص لیاقت) ناشدنی. محال. ممتنع. ناممکن. (یادداشت مؤلف). مقابل شدنی. رجوع به شدنی شود.

حل جدول

نشدنی

غیر ممکن

مترادف و متضاد زبان فارسی

نشدنی

غیرممکن، محال، ناشدنی،
(متضاد) ممکن

فارسی به انگلیسی

نشدنی‌

Impossible, Impracticable, Impractical, Unthinkable, Visionary

فارسی به عربی

نشدنی

غیر عملی، مستحیل

فرهنگ فارسی هوشیار

نشدنی

ناممکن، ممتنع، محال

واژه پیشنهادی

نشدنی

ناشو

محال-غیرممکن

ناممکن-

بی سروپا-ناکارآمد

معادل ابجد

نشدنی

414

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری