معنی نعل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
کفش، قطعه آهنی که زیر سُم چهارپایان می زنند برای محافظت از آن، در آتش نهادن (کن.) بی قرار کردن، مضطرب نمودن. [خوانش: (نَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
قطعه آهنی که به پاشنۀ کفش یا به سم ستور میزنند،
[قدیمی] کفش، پاافزار،
* نعل در آتش نهادن:
انداختن نعل اسب در آتش، عملی که غرائمخوانان و افسونگران انجام میدادند و برای حاضر ساختن کسی که در سفر بود نام او را بر نعل اسب مینوشتند و در آتش میانداختند و افسون میخواندند و معتقد بودند که آن شخص در هرکجا که باشد بیقرار میشود و فوراً حرکت میکند،
[قدیمی، مجاز] بیقرار بودن،
* نعل واژگون: ‹نعل باژگونه، نعل باشگونه›
نعل وارونه، نعلی که وارونه به پای اسب بزنند برای رد گم کردن. δ در قدیم فراریان برای آنکه کسی رد آنها را پیدا نکند نعلهای وارونه به دستوپای اسب خود میزدند تا رد پای اسب در جهت مخالف راهی که رفتهاند بر زمین بماند،
[قدیمی، مجاز] خدعه به کار بردن برای فریب دیگران، عملی که دیگران را به اشتباه بیندازد، کار غلطانداز،
حل جدول
فارسی به ترکی
nal
عربی به فارسی
کف پا , تخت کفش , تخت , زیر , قسمت ته هر چیز , شالوده , تنها , یگانه , منحصربفرد , تخت زدن
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه بدان ستور سم را از سودگی نگاه دارند، پا افزار
فرهنگ فارسی آزاد
نَعل، کفش، نَعل، زمین سخت و غیر قابل روئیدن گیاه، قسمت فلزی پائین جلد چرمی شمشیر، (جمع: نِعال)،
فارسی به ایتالیایی
ferro di cavallo
معادل ابجد
150