معنی نق
فرهنگ معین
(نِ) (اِ.) (عا.) غرغر، بهانه، بهانه جویی.
فرهنگ عمید
* نق زدن
* نق زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] بهانهجویی کردن و غر زدن، غرغر کردن،
* نقنق کردن: [عامیانه] = * نق زدن
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
غر، غرغر، غرولند، لندش، نقنق
فارسی به انگلیسی
Cavil, Mutter
عربی به فارسی
پاک کردن , تصفیه کردن , پالودن
فرهنگ فارسی هوشیار
نادرست نویسی نغ پارسی است (اسم) بهانه جویی، غرغر.
معادل ابجد
150