معنی نقاش تابلوی ولادت مسیح
حل جدول
بهزاد
خالق تابلوی ولادت مسیح
بهزاد
ولادت مسیح
تابلویی از استاد بهزاد
نقاش تابلوی مهتاب
بلیک لاک
نقاش تابلوی آزادی
دلاکروا
نقاش تابلوی خانه زمستانی
لارن هریس
نقاش تابلوی غروب طوفان
ادموند هارتلی
نقاش تابلوی آبشار نیاگارا
ادوین چرچ
لغت نامه دهخدا
ولادت. [وِ دَ] (ع مص) ولاده. زادن. وضع حمل کردن. زائیدن. (غیاث اللغات):
با مسیحی که به تعلیم ودود
در ولادت ناطق آمد در وجود.
مولوی.
زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.
سعدی (گلستان).
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) زاییدن (زن)، (اسم) زایش، (اسم) هنگام تولد زمان زاییده شدن. یا وقت ولادت. هنگام زاییدن: ((زنان بادار خ ای مرد هشیارخ اگر وقت ولادت مار زایند)) ((ازان بهتر بنزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند. )) (گلستان)
فرهنگ معین
زایش، زاییدگی، زمان به دنیا آمدن. [خوانش: (وِ دَ) [ع. ولاده] (اِ.)]
فرهنگ عمید
تولد، زاییده شدن،
[قدیمی] زاییدن،
فرهنگ واژههای فارسی سره
زادروز
کلمات بیگانه به فارسی
زادروز
مترادف و متضاد زبان فارسی
تولد، زایش، زاییدن، مولود، میلاد، ولاد،
(متضاد) مرگ
معادل ابجد
1459