معنی نمایشنامهای از ژاک فیله درامنویس
حل جدول
لغت نامه دهخدا
فیله. [ل َ / ل ِ] (اِ) پیله. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به پیله شود.
فیله. [ل ِ] (فرانسوی، اِ) گوشتی لطیف و لغزان که از آن مخصوصاً برای کباب استفاده کنند. (فرهنگ فارسی معین).
ژاک
ژاک. (اِخ) یا جیم دوم. پادشاه میورقه، پسر کوچک ژاک جیم اول (1315- 1349 م.).
ژاک. (اِخ) یا جیم اول. پادشاه میورقه (1243- 1311 م.). وی پسر ژاک اول پادشاه آراگون بود.
ژاک. (اِخ) یا جیم سوم. پادشاه اسمی میورقه (1336- 1375 م.).
ژاک. (اِخ) (قدیس) نام اسقف نصیبین از علمای عالیقدر کلیسای سریانی (270- 350 م.).
ژاک. (اِخ) (قدیس) او را ژاک لوماژور نیز گویند. از حواریون مسیح، پسر زبده و برادر یوحنای انجیلی متولد به بیت سعید (جلیله) مقارن سال 12 ق.م. او در سال 44 م. در شهر اورشلیم به شهادت رسید. ذکران و یادکرد او در بیست وپنجم ژوئیه است.
ژاک. (اِخ) شارل امیل. نقاش و گراورساز فرانسوی، متولد و متوفی به پاریس (1813- 1894 م.). وی را بهترین نقاشی های آب ورنگی هست و موضوع آنها غالباً زندگانی روستائی است.
فرهنگ معین
پست، فرو م ایه، کم عقل. [خوانش: (فِ لَ) [ع. فیله] (ص.)]
(لِ) [فر.] (اِ.) راسته، گوشت دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند که برای کباب کردن مناسب تر است.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
از ریشه ی پارسی ماده پیل فرانسوی پشت ماز (اسم) گوشتی لطیف و لغزان که در حیوان قرار دارد و از آن مخصوصا برای کباب استفاده می کنند.
معادل ابجد
2033