معنی نمدزین

لغت نامه دهخدا

نمدزین

نمدزین. [ن َ م َ] (اِ مرکب) نمدی که زیر زین بر پشت اسب نهند. (غیاث اللغات) (ازانجمن آرا) (جهانگیری). نمدی باشد که بر پشت اسب نهند و زین را بر بالای آن گذارند. (برهان قاطع). تکلتو. (از آنندراج) (برهان قاطع). آدرم. آدرمه. خوگیر. (غیاث اللغات) (آنندراج). یون. (لغتنامه ٔ اسدی) (صحاح الفرس). عرق گیر. خوی گیر: و از حدود وی [وخان] روی نمدزین و تیر وخی خیزد. (حدود العالم).
چراگاه رخش آمد و جای خواب
نمدزین بیفکند در پیش آب.
فردوسی.
ده وشش هزار استر بارکش
به مهد و نمدزین دوصد بار شش.
اسدی.
آهو خجل ز مرکب رهوارم
طاووس زشت پیش نمدزینم.
ناصرخسرو.
نمدزینم نگردد خشک از خون
تبرزینم تبرزین چون بود چون.
نظامی.
سُم بادپایان ز خون چون عقیق
شده تا نمدزین به خون در غریق.
نظامی.
نگشت در طلب زین مرا نمدزین خشک
ز بسکه خواهم هر ساعتی ز هر در زین.
کمال اسماعیل.
شه این جمله بشنید و چیزی نگفت
ببست اسب و سر بر نمدزین بخفت.
سعدی.
گفت ار به کرم معذور داری روا باشد که اسبم بی جو بود و نمدزین به گرو. (گلستان). || پارچه ٔ پشمین که به روی زین اندازند (؟). (ناظم الاطباء).


پون

پون. (اِ) نمدزین. (برهان). تکلتو. (آنندراج). یون. رجوع به یون شود.


ادرمه

ادرمه. [اَ رَ م َ / م ِ] (اِ) نمدزین و تکلتو را گویند. (برهان). آدرم. ادرم.


آذرم

آذرم. [ذَ] (اِ) نمدزین. زینی که از میان دونیم باشد. رجوع به آدرم و ادرم شود.


اذرم

اذرم. [اَ رَ] (اِ) نمدزین. (اسدی چ پاول هورن) (فرهنگ اسدی نخجوانی). رجوع به آدرم و اَدرَم شود.

فرهنگ عمید

نمدزین

نمدی که زیر زین بر پشت اسب می‌اندازند، آدرم، آدرمه، ترمه، تکلتو،


لبد

پشم و موی برهم‌نشسته و به‌هم‌چسبیده مانند یال شیر،
نمد، نمدزین اسب،

حل جدول

نمدزین

لبد

اَدرَم

یون

ادرم

فرهنگ معین

نمدزین

(~.) (اِمر.) نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند. تکلتو و آدرم و آدرمه نیز گویند.

فرهنگ فارسی هوشیار

نمدزین

(اسم) نمدی که برپشت اسب و زیر زین افکنند تکلتو آدرم آدرمه.


آدرم

نمدزین


تکلتو

ترکی نمدزین (اسم) نمدی که زیر زین بر پشت اسب میاندازند نمدزین آدرم.

معادل ابجد

نمدزین

161

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری