معنی نمک به حرام
لغت نامه دهخدا
نمک به حرام. [ن َ م َ ب ِ ح َ] (ص مرکب) ناسپاس. بی وفا. حق ناشناس. بی حقیقت و صداقت. خائن. سرکش و نافرمان. بدکار. بدعمل. (ناظم الاطباء). نمک نشناس. نمک کور. کافر. کافرنعمت. که حق نمک نگاه ندارد. که پاس ولی نعمت ندارد:
نمک به ساغر می ریخت زاهد شیاد
کسی نمک به حرامی چنین ندارد یاد.
فطرت (از آنندراج).
فرهنگ عمید
نمکنشناس، ناسپاس،
حل جدول
قدرنشناس
واژه پیشنهادی
ناسپاس
معادل ابجد
366