معنی ننه سرما

لغت نامه دهخدا

ننه

ننه. [ن َ ن َ / ن َ ن ِ] (اِ) در تداول، مادر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).والده. || مادربزرگ. جده. (فرهنگ فارسی معین). || خدمتکار زن مخصوصاً اگر پیر باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین).
- ننه جان، مادرجان. کلمه ای که مادر هنگام مهربانی به فرزند خود می گوید. (ناظم الاطباء).
- ننه خانی شله پز، ننه خانم شله پز، شخص چلمن و بی عرضه و بی قابلیت: این جور که تو خیاطی می کنی ننه خانی شله پز هم می تواند بکند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین).
- ننه من غریبم درآوردن، آه و ناله کردن. (فرهنگ فارسی معین). خود را ناتوان و بینواو ضعیف وانمود کردن برای جلب ترحم دیگران.
- ننه صمد، ننه خانی شله پز. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین).
- ننه قمر، ننه خانی شله پز. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین).
- ننه مرده، مادرمرده. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین).

ننه. [ن َ ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان بالک از بخش مریوان شهرستان سنندج که 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات و لبنیات و توتون، شغل اهالیش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


سرما

سرما. [س َ] (اِ) سرما (از: سرد) به شباهت با گرما (از: گرم) ساخته شده (والا میبایست سردا بشود). (دارمستتر تتبعات ایرانی ج 1 ص 267). همین شکل در پهلوی نیز وجود دارد: «سرماک » برابر «گرماک ». گیلکی «سرمه »، فریزندی و یرنی و نطنزی «سرما»، سمنانی «سرما»، سنگسری «سرمو»، سرخه ای «سرمه »، لاسگردی «سرمه »، شهمیرزادی «سرمه ». سردی. برودت. ضد گرما. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). مقابل گرما. (آنندراج). برد. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی):
بماندستم چون فنگ به خانه در دلتنگ
ز سرما شده چون نیل سر و روی پرآژنگ.
حکاک.
نه گرماش گرم و نه سرماش سرد
همه جای شادی و آرام و خورد.
فردوسی.
میر با تو ز خوی نیک بدل گرمی کرد
گرچه در سرما با میر نرفتی به سفر.
فرخی.
رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی
بسوی روضه برون آمد هر محبوسی.
منوچهری.
سپیده دم از بیم سرمای سخت
بپوشید بر کوه سنجابها.
منوچهری.
دلی کز مهر باشد بی شکیبا
نه از گرما بترسد نه ز سرما.
(ویس و رامین).
امروز سرمایی سخت بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371).
علم چون گرماست نادانی چو سرما در قیاس
هرکه از سرما گریزد قصد زی گرما کند.
ناصرخسرو.
گرفت آب کاسه ز سرمای سخت
چو زرین ورق گشت برگ درخت.
عمعق.

فرهنگ فارسی هوشیار

ننه

(اسم) مادروالده. ‎، مادر بزرگ جده، خدمتکار زن مخصوصا اگر پیرباشد. یاننه جان. مادر جان مادر عزیز. یا ننه خانی شله پز. (صفت) شخص چلمن و بی عرضه و بی قابلیت: این جور که تو خیاطی میکنی ننه خانی شله پز هم میتواند بکند. یا ننه من غریبم. لغت:مادرخ من از وطن دور افتاده و بی کسم. یا ننه من غریبم درآوردن. آه و ناله کردن: خوب کمتر ننه من غریبم دربیارخ. .


ننه قمر

ننه ماهه ننه شله پز ننه خانی شله پز.


ننه صمد

ننه شله پز (صفت) ننه خانی شله پز.

گویش مازندرانی

سرما

سردی – سرما

تعبیر خواب

سرما

سرما در خواب رنج و مضرت است. اگر درخواب دید که سرما یافت، دلیل که به قدر سرما درویشی و تنگدستی یابد. اگر دید سرما تن او را گزند رسانید، دلیل که وی رااز خویشان رنج و مضرت رسد. اگر دید سرما تن او را خشک گردانید، دلیل که زود هلاک شود یا کسی از خویشان وی بمیرد. - محمد بن سیرین

حل جدول

نام دیگر ننه سرما

اینانا


ننه

مادر درلفظ عامیانه

مادر عامیانه

مادر.

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

ننه

Mutter (f)

فرهنگ معین

ننه

(نَ نِ) (اِ.) (عا.) مادر، مادربزرگ.

معادل ابجد

ننه سرما

406

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری