معنی نوایی در موسیقی قدیم
واژه پیشنهادی
حل جدول
آزادوار
رهاو
ارجنه
نوایی از موسیقی قدیم
راح
نوایی در موسیقی
تخت اردشیر
گلنوش
نوایی از موسیقی
نشابور
لغت نامه دهخدا
نوایی. [ن َ] (اِخ) از قاضی زادگان بافق و از شاعران قرن یازدهم هجری است. رجوع به تاریخ یزد یا آتشکده ٔ یزدان ص 336 شود.
نوایی. [ن َ] (ص نسبی) منسوب به قریه ٔ نوا. (ناظم الاطباء). اهل نوا. رجوع به نوا شود. || نواگر. (آنندراج). مغنی. (یادداشت مؤلف). || به رهن و وثیقه و گروگان برداشته شده از آدمی. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوا شود:
فرخار بزرگ نیک جایی است
گر معدن آن بت نوایی است.
رودکی (از یادداشت مؤلف).
|| (اِ) آواز. سرود. نغمه. ترانه (؟). (ناظم الاطباء). || (حامص) توانگری. دولت. فراوانی. (ناظم الاطباء). بدین معنی بانوایی درست است مقابل بی نوایی. || (ص نسبی) اهل نائی. کسی که دارای آواز باریک بود. مطرب خوش سرود (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به معنی دوم شود.
نوایی. [ن َ] (اِخ) بابا سلطان قمی. از شاعران قرن یازدهم هجری و از ملازمان شاه عباس کبیر است. او راست:
نوایی نیست شاد از وصل امروز
چو هجران خواهدش آزرد فردا
چه باشد حال بیماری که امروز
یقین داند که خواهد مرد فردا.
(از صبح گلشن ص 54 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4603).
و رجوع به سفینه ٔ خوشگو حرف «ن » شود.
نوایی. [ن َ] (اِخ) شمس الدین محمد کاشانی (ملا...)، متخلص به نوایی. از شاعران قرن دهم هجری است و به هندوستان مهاجرت کرده. او راست:
ای دل مگو که آن گل بوی وفا ندارد
دارد وفا ولیکن نسبت به ما ندارد.
(از تحفه ٔ سامی ص 76 و صبح گلشن ص 540 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4603 و فرهنگ سخنوران).
نوایی. [ن َ] (اِخ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، در 14 هزارگزی جنوب ایذه در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 106 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نوایی. [ن َ] (اِخ) عبدالسمیع سندی، متخلص به نوائی. از پارسی گویان هند است. او راست:
بهار و خزان، سرو یک صورت است
بر آزاد، فکر جهان کم بود.
(از مقالات الشعراء ص 820).
معادل ابجد
661