معنی نورتاب

لغت نامه دهخدا

نورتاب

نورتاب. (نف مرکب) نورتابنده. نورافشان. تابناک. منبع نور و روشنی:
خاک درِ توکه نورتاب است
سیبی به دو کرده آفتاب است.
خاقانی.

حل جدول

نورتاب

آباژور

معادل فارسی آباژور

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نورتاب

آباژور

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

نورتاب

659

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری