معنی نوسان
لغت نامه دهخدا
نوسان. [ن َ وَ] (ع مص) جنبیدن پیرایه و گیسو و جز آن. (از منتهی الارب). تذبذب و حرکت کردن چیزی متوالیاً. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). نَوس. (اقرب الموارد). ساکن و ایستاده از سوئی به سوئی جنبیدن، چون حرکت کشتی ساکن و ایستاده در دریا از جانبی به جانبی. || پایین و بالا رفتن: نوسان نرخ ارز. (فرهنگ فارسی معین). کم و زیاد شدن مقدار. || (اِمص) جنبش چیزی در جای خود. (فرهنگ فارسی معین). حرکت رفت وآمدی اجسام معلقه که از حال تعادل پایدار خود خارج شوند، مانند حرکت آونگ ساعت.
- نوسان داشتن، جنبیدن در جای خود. (فرهنگ فارسی معین).
- نوسان کردن، نویدن. (لغات فرهنگستان). زمودن. (ناظم الاطباء).
- نوسان کننده، نوان. (لغات فرهنگستان).
فرهنگ معین
(نَ وَ) [ع.] (مص ل.) جنبش، حرکت، حرکت چیزی در جای خود.
فرهنگ عمید
(فیزیک) جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود مانند تکان خوردن آویز ساعت،
تغییر پیوسته،
حل جدول
حرکت پاندولی
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارتعاش، اهتزاز، تکان، جنبش، لرزش، تغییر، افتوخیز
فارسی به انگلیسی
Fluctuation, Oscillation, Roll, Seesaw, Shimmy, Sway, Swing, Teeter, To-Ing And Fro-Ing, Tremor, Vacillation, Wave, Waver, Yaw
فارسی به عربی
اهتزاز، بندول، تحول، ترنح، تعدیل، تقلب، عدم استقرار
فرهنگ فارسی هوشیار
شکرو جنبانگی نوانش (مصدر) جنبیدن چیزی در جای خود (مانند جنبیدن لنگر ساعت)، پایین و بالا رفتن: ((نوسان نرخ ارز))، (اسم) جنبش چیزی در جای خود: جمع: نوسانات.
فارسی به ایتالیایی
movimento
فارسی به آلمانی
Vibration [noun]
معادل ابجد
167