معنی نوشابه

لغت نامه دهخدا

نوشابه

نوشابه. [ب َ] (اِخ) نام زنی است که پادشاه ملک بردع بوده. (برهان قاطع) (از رشیدی) (از غیاث اللغات) (از جهانگیری). نام ملکه ٔ بردع که سکندر به لباس رسولان پیش او رفته بود. (از آنندراج). رجوع به اسکندرنامه ٔ نظامی و نیز رجوع به بردع شود:
برآراست نوشابه درگاه را
به زر درگرفت آهنین راه را.
نظامی.
چو از مرغ و ماهی تهی کرد جای
به نوشابه ٔ بردع آورد رای.
نظامی.

نوشابه. [ب َ/ ب ِ] (اِ مرکب) آب گوارا. (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی). آب خوشگوار. (فرهنگ خطی). شربت:
مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشابه گردی.
نظامی (از انجمن آرا).
|| آب حیات. (جهانگیری) (رشیدی) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج). ماءالحیوه. (فرهنگ خطی). || مشروب. (لغات فرهنگستان).مسکر مایع، هرچه باشد. (یادداشت مؤلف).
- نوشابه ٔ الکلی، مشروب. مشروب الکلی، اعم از آبجو، عرق، ودکا، شراب، کنیاک و غیره.
- نوشابه ٔ غیرالکلی، شربت و مایع خوش گواری که در آن الکل نباشد.

فرهنگ معین

نوشابه

آب حیات، مشروب الکلی، آب گوارا [خوانش: (بِ) (اِمر.)]

فرهنگ عمید

نوشابه

نوعی نوشیدنی شیرین و گازدار،
[قدیمی] آب گوارا،
[قدیمی] شربت،
* نوشابهٴ الکلی: مشروب الکلی، عرق،

حل جدول

نوشابه

آشامیدنی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نوشابه

آشامیدنی، شربت، نوشیدنی، شراب، مشروب

فارسی به عربی

نوشابه

شراب، مرطب، مشروب کحولی

نام های ایرانی

نوشابه

دخترانه، آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع

کالری خوراکی ها

نوشابه

یک شیشه ۱۰۰ کالری

یک لیوان 100 کالری

فرهنگ فارسی هوشیار

نوشابه

(اسم) آب گوارا، آب حیات، مشروب. یا نوشابه الکلی. مشروبی که در آن الکل نباشد. توضیح غالبا بمشروب الکلی مانند شراب و عرق اطلاق شود.

فارسی به ایتالیایی

نوشابه

bevanda

bibita

فارسی به آلمانی

نوشابه

Getränk (n), Spirituosen (f), Trinken, Trunk, Zechen

معادل ابجد

نوشابه

364

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری