معنی نوشیدنی با محتویات یخی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
محتویات. [م ُ ت َ وَ] (ع ص، اِ) ج ِ محتوی. رجوع به محتوی شود.
یخی
یخی. [ی َ] (حامص) چگونگی یخ. یخ بودن. نهایت سردی: دهن به این یخی دیده (یا آفریده) نشده است. (یادداشت مؤلف). || (ص نسبی) هرچیز منسوب به یخ: بازیهای یخی، قالبهای یخی، توده های یخی. (یادداشت مؤلف). || یخ فروش. آنکه یخ فروشد. که فروختن یخ پیشه دارد. (یادداشت مؤلف).
نوشیدنی
نوشیدنی. [دَ] (ص لیاقت) آنچه لایق نوشیدن است. (فرهنگ فارسی معین). که قابل آشامیدن است. || آنچه بنوشند. (از فرهنگ فارسی معین). آشامیدنیها اعم از الکلی یا غیرالکلی.
- نوشیدنی سرد، از قبیل شربت ها، مشروب های الکلی.
- نوشیدنی گرم، از قبیل چای، قهوه و مانند آن.
نوشیدنی. [دَ] (ص لیاقت) نیوشیدنی. رجوع به نیوشیدن و نوشیدن (مدخل ِ دوم) شود.
فرهنگ عمید
یخزده، منجمد: گوشت یخی،
از جنس یخ: مجسمهٴ یخی،
(صفت نسبی، اسم) یخفروش،
(اسم) نوعی بستنی،
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ واژههای فارسی سره
درونمایه
کلمات بیگانه به فارسی
درونمایه
مترادف و متضاد زبان فارسی
مضامین، مطالب، مفاهیم، محتواها
فارسی به عربی
متجمد
واژه پیشنهادی
نوشابه، نوشیدنی میوه ای
معادل ابجد
1918