معنی نوعی برگ جریمه
حل جدول
فرهنگ معین
(جَ مِ) [ع. جریمه] (ص.) تاوان نقدی که از مجرم گیرند.
فرهنگ عمید
پولی که از مجرم گرفته میشود، مجازات نقدی،
[مجاز] مجازات،
[قدیمی] گناه، بزه،
برگ
(زیستشناسی) قسمتی از گیاه که معمولاً سبز، پهن، یا سوزنی است،
واحد شمارش ورقۀ کاغذ: یک برگ کاغذ،
ورقی برای بازی،
نوعی کباب تهیهشده از قطعههای گوشت گوسفند یا گوساله،
ورقی برای یادداشت، فیش،
[قدیمی] ساز و نوا، سامان، اسباب، توشه،
[قدیمی، مجاز] رغبت، دوستداری، میل،
[قدیمی، مجاز] توان، طاقت،
[قدیمی] نغمه، آهنگ،
* برگ بو: (زیستشناسی) گیاهی خوشبو، با برگهای دراز شبیه آلاله که بهصورت درختچه درمیآید،
* برگ بید: ‹بیدبرگ›
(زیستشناسی) برگ درخت بید،
نوعی پیکان شبیه برگ بید: بُدی گر خود بُدی دیو سپیدی / به پیش بیدبرگش برگِ بیدی (نظامی۲: ۱۲۴)،
* برگ سبز: [مجاز] چیزی کمبها که از روی محبت به کسی هدیه میدهند: بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن / چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن (صائب: لغتنامه: برگ سبز)،
* برگ نو: (زیستشناسی) درختچهای از تیرۀ زیتونیان، با برگهای درشت و بیضیشکل که همیشه سبز و گلهایش سفید و معطر است،
فرهنگ فارسی هوشیار
گناه، بسیار شر، گناه جنایت
فرهنگ واژههای فارسی سره
تاوان
کلمات بیگانه به فارسی
تاوان
مترادف و متضاد زبان فارسی
بادافره، تاوان، خسارت، غرامت، کفاره
فارسی به عربی
ضریبه اضافیه، عقوبه، غرامه
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Fein, Geldstrafe (f), Genau, Strafe (f), Strafgebühr (f)
لغت نامه دهخدا
قابض جریمه. [ب ِ ض ِ ج َ م َ / م ِ] (ص مرکب) کسی که تاوان و جریمه در نزد وی جمع میشود. (ناظم الاطباء).
معادل ابجد
616