معنی نوعی جوشانده در پزشکی قدیم

حل جدول

نوعی جوشانده در پزشکی قدیم

سک


جنبش، سیخونک، تکان وجنبش، نوعی جوشانده در پزشکی قدیم

سک


نوعی پزشکی

بالینی


نوعی تصویربرداری پزشکی

ام آر آی


نوعی ماده در پزشکی

ماده حاجب سونوگرافی، ماده حاجب ام‌آرآی، ماده حاجب پرتونگاری،ماده حاجب پزشکی یا ماده کنتراست زا پزشکی ماده‌ای است که برای افزایش کنتراست مایعات و ساختارها در تصویربرداری پزشکی بکار می‌رود. ماده حاجب پزشکی امواج فراصوت یا انرژی الکترومغناطیس حاصل از منابع خارجی را جذب می‌کند و یا تغییر می دهد و به این دلیل متفاوت از پرتودارو می‌باشد که دارویی است که با یک یا چند نوع ایزوتوپ نشانه‌گذاری شده‌است و از خود پرتوزایی می کند.


جوشانده‌ای در پزشکی قدیم

سک

فرهنگ فارسی هوشیار

جوشانده

(اسم) بجوش آورده، دارویی که آنرا در آب جوشانیده باشند و عصاره آنرا برای معالجه بمریض دهند.


مداراک پزشکی

گواهینامه های پزشکی

فرهنگ معین

جوشانده

(دِ) (ص مف.) گیاهی دارویی که آن را در آب جوشانیده سپس آب آن را صاف کرده برای معالجه به کار برند.


پزشکی

(حامص.) طبابت، معالجه بیماران، (ص نسب.) منسوب به پزشک، طبی.، ~ قانونی شاخه ای از فن پزشکی که از شناسایی آسیب های ناشی از جنایات بحث می کند. [خوانش: (~.)]

فرهنگ عمید

جوشانده

دارویی که در آب بجوشانند و افشره‌اش را به بیمار می‌دهند،

لغت نامه دهخدا

پزشکی

پزشکی. [پ ِ زِ] (حامص، اِ) پجشگی. طب. معالجه. اِساء. اَسو. مواسات:
اگر در پزشکیت بهره بدی
وگر نامت از دور شهره بدی.
فردوسی.
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند.
فردوسی.
پزشکی چون کنی دعوی که هرگز
نیابد راحت از بیمار بیمار.
ناصرخسرو.
جز که گمراه و بتن رنجه نباشی چو همی
رهبر از گمره جوئی و پزشکی ز سقیم.
ناصرخسرو.
عرب بر ره شعر دارد سواری
پزشکی گزیدند مردان یونان.
ناصرخسرو.
خورش باید از میزبان گونه گون
نه گفتن کز این کم خور و زان فزون
اگرچه بود میزبان خوش زبان
پزشکی نه خوب آید از میزبان.
اسدی (گرشاسب نامه نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ص 21).


قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

نوعی جوشانده در پزشکی قدیم

1202

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری