معنی نوعی گسل در زمین شناسی

حل جدول

نوعی گسل در زمین شناسی

تاقدیس


زمین شناسی

ژئولوژی


گسل

ایجاد شکستگی و اختلاف ارتفاع در لایه های زمین

لغت نامه دهخدا

زمین شناسی

زمین شناسی. [زَ ش ِ] (حامص مرکب) علم به احوال کره ٔ زمین و قسمتهای مختلف آن و شناختن معدنیات و عناصری که کره را بوجود آورده اند. معرفه الارض. (فرهنگ فارسی معین). این کلمه بجای معرفه الارض در فرهنگستان ایران پذیرفته شده است. رجوع به واژه های نوین فرهنگستان ایران و دایره المعارف فارسی شود.


گسل

گسل. [گ ُ س ِ / س َ] (اِمص) گسیختن. (برهان). || (نف) گسلنده:
کدام است گفت از شما شیردل
که آید سوی نیزه ٔ جان گسل.
فردوسی.
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است.
سعدی.
دلبندم آن پیمان گسل، منظور چشم آرام دل
نی نی دلاَّرامش مخوان کز دل بِبُرد آرام را.
سعدی.
|| رهاشونده. || (ن مف) گسیخته و رهاشده. || شکافته شده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

زمین شناسی

(حامص.) مطالعه زمین و دگرگونی های آن، (اِ.) علمی که موضوع آن زمین و دگرگونی های مربوط به آن است. [خوانش: (~. ش)]


گسل

(گُ س) (پس.) با بعضی واژه ها، معنای گسلنده می دهد. مانند: پیمان گسل.

(گُ سَ) (اِ.) شکست در بخشی از پوسته جامد زمین که باعث جابه جایی چینه ها می شود.

فرهنگ عمید

زمین شناسی

علمی که دربارۀ خلقت زمین و چگونگی طبقات و قسمت‌های مختلف آن بحث می‌کند، معرفهالارض، ژئولوژی،

فرهنگ فارسی هوشیار

زمین شناسی

علم به احوال کره زمین و قسمتهای آن و شناختن معدنیات و عناصری که کره را به وجود آورده اند معرفه الارض.


گسل

(اسم) در بعضی ترکیبات بمعنی گسلنده آید: جان گسل پیمان گسل مهر گسل.


گسل کردن

(مصدر) فرستادن: این گفت و لشکر را گسل کرد.

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

زمین شناسی

علم طبقات الارض

معادل ابجد

نوعی گسل در زمین شناسی

978

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری