معنی نوغان
لغت نامه دهخدا
نوغان. [ن َ / نُو] (اِ) بزر. تخم نوغان. (یادداشت مؤلف). || پیله. (یادداشت مؤلف). || قسمی پیشتاب. (یادداشت مؤلف).قسمی اسلحه ٔ کمری. رجوع به پیشتاب و پیستوله شود.
فرهنگ معین
(نُ) (اِ.) تخم کرم ابریشم یا خود کرم.
فرهنگ عمید
کرم ابریشم،
پیلۀ کرم ابریشم،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) کرم ابریشم. یا اداره نوغان. اداره ای که امور مربوط به تربیت کرم ابریشم و پیله را بعهده دارد.
معادل ابجد
1107