معنی نوگرایی و تجدد

حل جدول

نوگرایی و تجدد

مدرنیته


نوگرایی

تجدد، مدرنیسم

تجدد

مدرنیت

تجددخواهی

مدرنیته


تجدد

نوگرایی


تجدد خواهی

نوگرایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تجدد

نوگرایی، نوآوری، نوپرستی، روشنفکری، تازه شدن، نو شدن

لغت نامه دهخدا

تجدد

تجدد. [ت َ ج َدْ دُ] (ع مص) نو شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (آنندراج). نو گردیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شیر بشدن از پستان. (تاج المصادر بیهقی). خشک گردیدن شیر پستان. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).

فرهنگ عمید

تجدد

به نویی و تازگی گراییدن، نو شدن،
[قدیمی] تغییر شکل،

فرهنگ معین

تجدد

نو شدن، تازه شدن، گرایش به نو شدن و نوخواهی. [خوانش: (تَ جَ دُّ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تجدد

نومنشی

فارسی به انگلیسی

تجدد

Modernity

فرهنگ فارسی هوشیار

تجدد

نو شدن، نو گردیدن

معادل ابجد

نوگرایی و تجدد

714

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری