معنی نویسنده اثر جزیره سرگردانی
حل جدول
سیمین دانشور
نویسنده جزیره سرگردانی
سیمین دانشور
سرگردانی
سرگردانی
سرگشتگی
نویسنده جزیره پنگوئنها
آناتول فرانس
نویسنده اثر مادر
گورکی
نویسنده اثر سربازشکلاتی
برناردشاو
لغت نامه دهخدا
سرگردانی. [س َ گ َ] (حامص مرکب) حیرانی. تحیر. درماندگی. راه به جائی نداشتن. بیچارگی:
در گردش خویش اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی.
خیام.
ز سرگردانی تست اینکه پیوست
به هر نااهل و اهلی میزنم دست.
نظامی.
همچو گویی کرده ای گم پا و سر
این چه سرگردانی است ای بی خبر.
عطار.
ذکر سودای زلیخاپیش یوسف کرده اند
حال سرگردانی آدم به رضوان گفته اند.
سعدی.
سر عاشق که نه خاک در معشوق بود
کی خلاصش بود از محنت سرگردانی.
حافظ.
فرهنگ عمید
سرگشتگی، حیرت،
آوارگی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پریشانی، حیرانی، تحیر، حیرت، سرگشتگی، آوارگی، دربهدری، بلاتکلیفی
فرهنگ فارسی هوشیار
سر گشتگی حیرانی، آوارگی دربدری.
واژه پیشنهادی
علی طالب آبادی
فرهنگ معین
(جَ رِ) [ع. جزیره] (اِ.) آبخوست، قطعه زمینی که گرداگرد آن را آب فرا گرفته باشد. ج. جزایر.
معادل ابجد
1656