معنی نویسنده اثر ذخیره خوارزمشاهی
حل جدول
واژه پیشنهادی
جرجانی
لغت نامه دهخدا
خوارزمشاهی. [خوا / خا رَ] (حامص) سمت خوارزمشاه. شغل منتسب به خوارزمشاه: و فرزندی از آن خداوند به خوارزمشاهی برود. (تاریخ بیهقی). || (ص نسبی) منسوب به خوارزمشاه:
آفاق زیر خاتم خوارزمشاهی است
مانا ز تخت یافت نگین پیمبری.
خاقانی.
خوارزمشاهی. [خوا / خا رَ] (اِخ) از طبیبان بود و او راست: زبدهالطب. (یادداشت بخط مؤلف).
فرهنگ عمید
هر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند، آنچه آماده سازند برای وقت حاجت، پسانداز، اندوخته، ستنج،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندوخته، پسافت، پسانداز، پستا، تدارک، توشه، تهیه، ذخر، رزرو
فارسی به عربی
احتیاطی، تراکم، حجز، خزان، کنز، محجوز، اِحتیاطی، اِدّخاری
فرهنگ فارسی هوشیار
چیز نهان کرده، پس افت، نهاده
فرهنگ فارسی آزاد
ذَخِیرهَ، برگزیده- پس انداز0- مهمات جنگی از فشنگ و گلوله و مواد منفجره و آنچه که برای ادامه کار سلاح های آتشین لازمست (جمع:ذَخائِر)
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ معین
پس انداز، اندوخته، جمع ذخایر، آن که می تواند در صورت غیبت یا کناره گیری عضوی از یک گروه جانشین او شود، آن که به خاطر به وجود آمدن نیاز جنگی به خدمت در ارتش فراخوانده شود، (کن.) معلومات، افکار، (کن) پول
معادل ابجد
3571