معنی نویسنده تاریخ تئاتر جهان

لغت نامه دهخدا

تئاتر

تئاتر. [ت ِ آ] (فرانسوی، اِ) رجوع به تآتر شود.


تاریخ نویس

تاریخ نویس. [ن ِ] (نف مرکب) نویسنده ٔ تاریخ. مورخ:
تاریخ نویس عشقبازی
گوید ز نوشته های تازی.
نظامی.

فرهنگ عمید

تاریخ

زمان وقوع یک امر یا حادثه: در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹،
دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان: معلم تاریخ،
دوره و زمان معین و معلوم: تاریخ صفویان،
نوشته و متنی در مورد وقایع و سرگذشت پیشینیان: تاریخ بیهقی،
(اسم مصدر) تقویم، گاه‌شماری: تاریخ هجری،
* تاریخ جلالی: = تقویم * تقویم جلالی
* تاریخ رومی: = تقویم * تقویم رومی
* تاریخ شمسی: = تقویم * تقویم شمسی
* تاریخ قمری: = تقویم * تقویم قمری
* تاریخ مَلِکی: = تقویم * تقویم مَلِکی
* تاریخ میلادی: = تقویم * تقویم میلادی
* تاریخ هجری: = تقویم * تقویم هجری
* تاریخ یزدگردی: = تقویم * تقویم یزدگردی


تئاتر

نمایشی که در آن بازیگران، نمایش‌نامه‌ای را در مکانی مخصوص اجرا می‌کنند، نمایش،
محل اجرای نمایش، تماشاخانه،

فارسی به عربی

تاریخ

تاریخ، عصر

عربی به فارسی

تاریخ

خرما , درخت خرما , نخل , تاریخ , زمان , تاریخ گذاردن , مدت معین کردن , سنه , تاریخچه , سابقه , پیشینه , بیمارنامه

فارسی به انگلیسی

تئاتر)

Portray, Director

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

تئاتر

اجرای زنده نمایشنامه، ساختمان یا تالاری که در آن نمایش اجرا شود، نمایش سرا. (فره). [خوانش: (تَ) [فر.] (اِ.) = تیاتر. تآتر: ]

مترادف و متضاد زبان فارسی

تئاتر

تماشاخانه، نمایش‌خانه، نمایش، نمایش‌نامه،
(متضاد) سینما

معادل ابجد

نویسنده تاریخ تئاتر جهان

2456

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری