معنی نویسنده جزیره سرگردانی
حل جدول
سیمین دانشور
سرگردانی
سرگردانی
سرگشتگی
نویسنده اثر جزیره سرگردانی
سیمین دانشور
نویسنده جزیره پنگوئنها
آناتول فرانس
جزیره کانادا
مگدالن، هزار جزیره، جزیره پرنس ادوارد
لغت نامه دهخدا
سرگردانی. [س َ گ َ] (حامص مرکب) حیرانی. تحیر. درماندگی. راه به جائی نداشتن. بیچارگی:
در گردش خویش اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی.
خیام.
ز سرگردانی تست اینکه پیوست
به هر نااهل و اهلی میزنم دست.
نظامی.
همچو گویی کرده ای گم پا و سر
این چه سرگردانی است ای بی خبر.
عطار.
ذکر سودای زلیخاپیش یوسف کرده اند
حال سرگردانی آدم به رضوان گفته اند.
سعدی.
سر عاشق که نه خاک در معشوق بود
کی خلاصش بود از محنت سرگردانی.
حافظ.
فرهنگ عمید
سرگشتگی، حیرت،
آوارگی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پریشانی، حیرانی، تحیر، حیرت، سرگشتگی، آوارگی، دربهدری، بلاتکلیفی
فرهنگ فارسی هوشیار
سر گشتگی حیرانی، آوارگی دربدری.
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
(جَ رِ) [ع. جزیره] (اِ.) آبخوست، قطعه زمینی که گرداگرد آن را آب فرا گرفته باشد. ج. جزایر.
معادل ابجد
955