معنی نویسنده رمان باغ گمشده

حل جدول

نویسنده رمان باغ گمشده

جواد مجابی


باغ گمشده

جواد مجابی

جواد مجابی (ققنوس)


نویسنده رمان باغ تلو

مجید قیصری


گمشده

اثری از فرانسوا موریاک

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

گمشده

گمشده. [گ ُ ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) مفقود. فقید. یاوه. یافه. هرزه. خله. گم گشته. (یادداشت مؤلف). ضالَّه. (دهار) (منتهی الارب). ضال َّ. (ترجمان القرآن):
ای گمشده و خیره و سرگشته کسایی
گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال.
کسایی.
هر سر که کند قصد که تا سر بکشد زو
سر گمشده بیند چو کشد دست به سر بر.
سنایی.
تو عمر گمشده ٔ من به بوسه باز آور
که بخت گمشده ٔ من زمانه بازآورد.
خاقانی.
دل گمشده ام کجا ندانم
جای دل گمشده تو دانی.
خاقانی.
گم شد آن گنج جوانی که بسی کم کم داشت
از پی گمشده تاوان به خراسان یابم.
خاقانی (دیوان ص 296).
ای گمشده آهوی ختایی
هم ز آبخور ختات جویم.
خاقانی.
چون گمشده دید هم ترازو
گه دست گزید و گاه بازو.
نظامی.
من گمشده ام مرا مجوئید
با گمشدگان سخن مگوئید.
نظامی.
بخشایش الهی گمشده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت. (گلستان سعدی).
- گمشده بخت، بدبخت. بی بخت:
ایاگمشده بخت و بیچارگان
همه زار و غمخوار و آوارگان.
فردوسی.
ز گرگین سخن رفت با شهریار
از آن گمشده بخت بدروزگار.
فردوسی.
که ای گمشده بخت از آزادگان
که گم باد گودرز گشوادگان.
فردوسی.
- گمشده ٔ لب دریا، کنایه از کسی که شناوری و آب ورزی نداند و در آب غرق شود. (برهان):
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد.
حافظ.
- گمشده نام، بی نام. کسی که نام او محو شده و از بین رفته است:
یکی گمشده نام فرشیدورد
چه در بزمگاه و چه اندر نبرد.
فردوسی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

گمشده

پی‌گم، گم‌نشان، مفقود، مفقودالاثر، ناپدید، خودباخته، تباه‌شده، ضایع، نابود،
(متضاد) یافته

فارسی به عربی

گمشده

مفقود

فارسی به آلمانی

گمشده

Irre, Verloren

فرهنگ عمید

باغ

زمینی که دور آن را دیوار کرده و انواع درختان در آن کاشته باشند، بوستان،
* باغ ارم: [قدیمی]
[مجاز] بهشت،
باغی مانند بهشت،
باغی که شداد ساخت: دید باغی نه باغ بلکه بهشت / به ز باغ ارم به طبع و سرشت (نظامی۴: ۶۷۶)،
* باغ بهشت:
بهشت،
باغ بسیار باصفا که از خرمی مانند بهشت باشد: در زمینی درخت باید کشت / کآورد میوه‌ای چو باغ بهشت (نظامی۴: ۵۵۱)،
* باغ خلد: [قدیمی] بهشت، باغ بهشت،
* باغ سیاووشان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی،
* باغ شهریار: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی،
* باغ شیرین: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: چو کردی باغ شیرین را شکربار / درخت تلخ را شیرین شدی بار (نظامی۱۴: ۱۸۱)،
* باغ‌وحش: محوطه‌ای که در آن انواع حیوانات اهلی و وحشی را برای تماشای مردم نگه‌داری می‌کنند،

معادل ابجد

نویسنده رمان باغ گمشده

1848

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری