معنی نویسنده رمان تفریحات شب
حل جدول
محمد مسعود
نویسنده رمان شب ممکن
محمدحسن شهسواری
نویسنده رمان ابله
داستایوسکى
نویسنده رمان سالمرگی
اصغر الهی
نویسنده رمان مفیدآقا
مرتضی کربلایی لو
لغت نامه دهخدا
تفریحات. [ت َ] (ع اِ) در فارسی امروزی سرگرمیها. شادمانیها.
رمان
رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.
رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(~.) [ع.] (مص. اِ.) جِ تفریح.، ~سالم تفریحی که به سلامت شخص یا ارزش های اخلاقی جامعه زیان نرساند.
واژه پیشنهادی
سلمان رشدی
نویسنده اسرار شب
عباس خلیلی
نویسنده شب هول
هرمز شهدادی
نویسنده فیلم شب
کامبوزیا پرتوی
معادل ابجد
1877