معنی نویسنده رمان درخت انجیر معابد

حل جدول

نویسنده رمان درخت انجیر معابد

احمد محمود


درخت انجیر معابد

احمد محمود (معین)

اثری از احمد محمود

تعبیر خواب

درخت انجیر

دلیل بود بر مردی توانگر و خداوند نعمت. -


انجیر

انجیر زرد به خواب دیدن و خوردن، دلیل بیماری است و انجیر سیاه، دلیل بر غم و اندوه و انجیر سبز به وقت خود چون به طعم شیرین است زیانی ندارد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

خوردن انجیر درخواب اگر وقتش بود. اگر بی وقت بد بود اگر بیند انجیر همی خوید و یا جمع می کرد یا کسی بدو بخشید، دلیل است که غم و اندوه بدو رسد و باشد که کاری کند که از آن پشمیانی خورد. - محمد بن سیرین

خواص گیاهان دارویی

شیره درخت انجیر

شیره درخت انجیر طعم تلخ و سوزنده ای درد دارای دیاستازهای مختلفی است و برای نرم و تدر کردن گوشت بکار می رود.مالیدن شیره درخت انجیر بر روی سر از ریزش مو جلوگیری می کند.ضماد شیره درخت انجیر با شنبلیله برای رفع نقرس مفید است.برای معالجه بیماریهای پوستی مفید است.شیره درخت انجیر را با زرده تخم مرغ و یا روغن مخلوط کنید و روی زخم ها بگذارید باعث التیام آنها خواهد شد.

لغت نامه دهخدا

معابد

معابد. [م َ ب ِ](ع اِ) ج ِ مَعبَد.(ناظم الاطباء). ج ِ معبد، به معنی عبادتخانه های کفار.(غیاث)(آنندراج). عبادتگاهها. پرستشگاهها: و دیگر نواحی از آن دیار بستد و معابد و بیع و کنشتهای ایشان خراب کرد و بجای آن مساجد بنیاد نهاد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 40).به تقلید اسلاف در آن معابد نیازمند شده.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 414). و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر و مصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است.(المعجم چ دانشگاه ص 15). کلیسا و معابد ایشان که از سنگ برافراخته بودند با خاک برابر افتاد.(ظفرنامه ٔ یزدی). و رجوع به معبد شود. || ج ِ عبد.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). جمعالجمع عبد.(اقرب الموارد).


انجیر

انجیر. [اَ] (اِ) درختی از تیره ٔ گزنه ها جزو دسته ٔ توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و برخلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است. (فرهنگ فارسی معین). از محصولات بومی ولایت کاری که از آنجا بسایر ممالک کره ٔ ارض برده شده (کاری از ممالک قدیم آسیای صغیر است). (از ناظم الاطباء). بلندی درخت انجیر به 12 متر میرسد و در نواحی معتدل و گرم بهتر میروید گلهای نر یا ماده ٔ آن در داخل جسمی مانند کوزه قرار گرفته و پس از آمیزش دانه های خشکی میسازد که بوسیله بندی بدیواره ٔ درونی انجیر متصل میشود و این دیواره بتدریج در خود مواد غذایی و قندی جمع میکند و میرسد و اگر آمیزش انجام نگیرد انجیر شیرین نمیشود و پژمرده شده از درخت میافتد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 270). انجیر درختی است که به بلندی 6 تا 8 مترو قطر 0/80 متر میرسد گرزن آن انبوه است. از سرما زود گزند می بیند و در جاهایی که زمستان آن به 12 درجه برسد پایداری نمیکند. درخت انجیر در هر خاکی میرویدخوب جست میدهد و ارزش آن در جنگل بواسطه ٔ فراوانی برگهای آن است که پوشش مرده خاک جنگل را زیاد میکند. چوب آن برای سوخت خوب است. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 247). بری و بستانی میباشد و هریک آن نر و ماده و بری آن غیر جمیز و برگ و بارش کوچکتر و در تنکابن دیوانجیر نامند باسمیت و بسیار گرم و تند و محلل قوی و ضماد آن در رفع خال و ثآلیل نافع و شیر او در افعال قویتر از شیر بستانیست. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل تین). انجیر ریجاب کرمانشاهان در هیچ جای دیگر یافت نشود. (یادداشت مؤلف). انجیر مکرراً در کتاب مقدس وارد شده است و درخت معروفی است که در فلسطین و سوریه و سایر جاها میروید. میوه اش شبیه به آلو و خود درخت ده الی بیست قدم از سطح زمین مرتفع میشود و شاخهایش باطراف پراکنده میگردد و متقدمین وقتی را زمان امن و سلامتی میشمردند که هرکس در زیر درخت انجیر خود فارغ البال و بی تشویش بنشیند. یکی از خصایص غریب این درخت آنکه میوه اش قبل از ظهور برگ ظاهر میشود و چون درختی برگش ظاهر میشد و از میوه اثری پیدا نبود آن سال امید باروری از آن درخت نمی داشتند. و ظهور برگ نشان نزدیکی فصل تابستان بود. و هرگاه ضرری بدرخت انجیرمیرسید بطوری که میوه اش ریخته یا درختش معیوب میشد، آنرا نشان درد و بلاهای هولناک میدانستند. (از قاموس کتاب مقدس). تین. (منتهی الارب) (دهار):
پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کروخ
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سحر شوخ
آستین بگرفتمش گفتم بمهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی مورد انجیر و کلوخ.
رودکی.
برگ انجیر بر تنش بستند
سبز از آن گشت منظر تیغش.
خاقانی.
سفره ٔ انجیر شدی صفروار
گر همه مرغی بدی انجیرخوار.
نظامی.
مگس بر خوان حلوا کی کند پشت
به انجیری غرابی چون کندپشت.
نظامی.
حشو انجیر چو حلواگر استاد که او
حب خشخاش کند در عسل شهد بکار.
سعدی.
در این باغ اگر لاله و گل چنی
نخواهی شدن مرغ انجیر عشق.
اوحدی.
- انجیربادی، باد انجیر. رجوع به باد انجیرشود.
- انجیرخشکه، یا انجیر خشک، در تداول عامه انجیر که خشک کنند، بمنظور خشکبار.
- انجیر کوهی،حماط. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). تین جبلی. (یادداشت مؤلف).
- بیدانجیر، کرچک. رجوع به کرچک شود.
- شاه انجیر، انجیر وزیری. رجوع به انجیر وزیری شود.
- امثال:
بس کن که هرمرغ ای پسر کی خوش خورد انجیر تر
شد طعمه ٔ طوطی شکر زان زاغ را چامین خر.
مولوی.
تو ای صعوه ٔ دانه چین در زمین
یکی سوی کام و گلویت ببین
برون رو از این باغ و ایدر مایست
که ژاژ تو در خورد انجیر نیست.
ادیب.
دانه ٔ هر مرغ اندازه ٔ وی است
طعمه ٔ هر مرغ انجیری کیست.
مولوی.
طعمه ٔ هر مرغکی انجیر نیست.
مولوی (از امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 1071).
مرغ این انجیر نیست. (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1526):
باز تو نیست باز این پرواز
مرغ تو نیست مرغ این انجیر.
معزی.
برو که فکرت تو نیست مرد این دعوی
برو که خاطر تو نیست مرغ این انجیر.
انوری.
مرغان دارد زمانه لیکن
مرغ ارزن نه مرغ انجیر.
اخسیکتی.
مرغی که انجیر میخورد نوکش کج است. (امثال و حکم مؤلف ج 2 ص 1701).
نیست هرکس بدین لقب لایق
نیست هر مرغ در خور انجیر.
سوزنی.
هر کجا مرغیست کی انجیر خورد.
عطار.
و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن، قاموس کتاب مقدس، تین، انجیر آدم، انجیر بستی، انجیر بغدادی، انجیرپزان، انجیر حلوانی، انجیر خرما، انجیرخوار، انجیرخواره، انجیرخور، انجیر دشتی، انجیرستان، انجیرفام، انجیرفروش، انجیر فرنگ، انجیر فرنگی، انجیر وزیری و انجیر هندی شود.
|| (اِخ) نام جوی آبیست در هرات و آنرا جوی انجیل هم گویند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). جوی انجیر در هرات از وسط باغ زاغان عبور میکند. (از شعوری ج 1 ورق 107 ب).

انجیر. [اَ] (اِ) سوراخ. (برهان قاطع). هر سوراخی (عموماً). (ناظم الاطباء). سوراخ (مطلقاً). (فرهنگ فارسی معین).
- انجیر کردن، سوراخ کردن:
زبیدش گربه بید انجیرکرده
سرشکش تخم بیدانجیر خورده.
نظامی (خسرو و شیرین ص 85).
|| سوراخ کون. (برهان قاطع). سوراخ کون (خصوصاً). (ناظم الاطباء). سوراخ دبر (خصوصاً). (فرهنگ فارسی معین):
انجیر تو چون بخارش افتد
بستن نتوان ترا بزنجیر.
سوزنی.

فرهنگ عمید

معابد

معبد

فرهنگ فارسی آزاد

معابد

مَعابِد، عبادتگاه ها (مفر: مَعبَد)،

فرهنگ معین

معابد

(مَ بِ) [ع.] (اِ.) جِ معبد؛ پرستش گاه ها.

مترادف و متضاد زبان فارسی

معابد

پرستشگاهها، معبدها، عبادتگاهها

فرهنگ فارسی هوشیار

معابد

جمع معبد، عبادتگاهها، پرستشگاهها

معادل ابجد

نویسنده رمان درخت انجیر معابد

2061

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری