معنی نویسنده روسی دختران سروان

حل جدول

نویسنده روسی دختران سروان

پوشکین


نویسنده روسی

آنا آخماتووا، آنتوان چخوف، آندره ژید، آیزاک آسیموف، الکساندر پوشکین، الکسی تولستوی، الیا آرنبورگ، ایوان تورگنیف، بوریس پاسترناک، داستایوسکی، لئو تولستوی، لرمانتف

آندره ژید

گورکی

لئو تولستوی

ایوان مونین

داستایوسکی

لرمانتف

لغت نامه دهخدا

سروان

سروان. [س َرْ] (اِ مرکب) مخفف ساروان که بمعنی ساربان و شتربان باشد. (آنندراج). || رئیس. سرور. || افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پائین تر از سرگرد. سلطان. (فرهنگ فارسی معین).
- سروان شهربانی، افسری که جزء سازمان شهربانی باشد. سربهر. (فرهنگستان).

سروان. [س َرْ] (اِخ) شهرکی است [از حدود خراسان] و او را ناحیتی خرد است که الین خوانند و گرمسیر است. و اندر وی خرما خیزد وجایی استوار است. (حدود العالم). شهرکی از اعمال سیستان. در این شهر میوه های فراوان و انگور و خرمای زیاد یافت شود. و در دومنزلی بست واقع است. (از معجم البلدان). رجوع به سراوان و تاریخ سیستان ص 30 شود.

فرهنگ معین

سروان

(سَ) (اِ.) افسری که دارای درجه بالاتر از ستوان و پایین تر از سرگرد است و فرماندهی یک گروهان را بر عهده دارد.

فرهنگ عمید

سروان

(نظامی) افسر ارتش بالاتر از ستوان‌یکم را می‌گویند،
[قدیمی] پیشوا و رئیس و سرور. δ به این معنی سابقاً سلطان می‌گفتند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سروان

افسر، سلطان، فرمانده‌گروهان

فارسی به عربی

سروان

قائد

فرهنگ فارسی هوشیار

سروان

‎ رئیس سرور، افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پایین تر از سرگرد سلطان

معادل ابجد

نویسنده روسی دختران سروان

2033

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری