معنی نویسنده کتاب شوهرآهو خانم
حل جدول
علی محمد افغانی
نویسنده کتاب
مصنف
خانم نویسنده آمریکایی
ویرجینیاوولف
نویسنده کتاب پر
شارلوت مری ماتیسن
نویسنده کتاب حرکتشناسی
تندنویس
نویسنده کتاب البُلدان
یعقوبی
نویسنده کتاب هیوا
هوشنگ فتحی
گویش مازندرانی
خانم بانوی نجیب و شریف
لغت نامه دهخدا
خانم. [ن ُ] (ترکی، اِ) بانو. خاتون. بی بی. (ناظم الاطباء)، جُرَّه. ستی. خدیش. کدبانو. بیگم:
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی.
ایرج میرزا.
|| لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مهرانگیزخانم. || فاحشه. جنده. زانیه.
- خانم بزرگ، برترین زن خانه. گاهی نوادگان، مادر بزرگ را بدین لقب خطاب کنند.
- خانم کوچک، بانوچه. دوشیزه.
- خانم کوچولو، لقب گونه ای است که به دختران دهند.
- خانم و خاتون، با کمال حرمت. با وقار تمام. چون: مثل خانم و خاتون ها برو اینکار را کن.
- امثال:
خانم پاشنه ترکیده آقا طلبیده،چون زنی را شوهر او بخواند زنان دیگر این را بمزاح به او گویند. (امثال و حکم دهخدا).
نام های ایرانی
دخترانه، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضینامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
واژه پیشنهادی
ماه شرف خانم مستوره اردلان
نویسنده کتاب آلکوک
عبدالرحمان شرفکندی
نویسنده کتاب الغدیر
علامه امینی
نویسنده کتاب شاهکار
محمد علی جمال زاده
نویسنده کتاب عاصی
مریم ریاحی
معادل ابجد
1822