معنی نکوهنده

لغت نامه دهخدا

نکوهنده

نکوهنده. [ن ِ هََ دَ / دِ] (نف) سرزنش کننده. (برهان قاطع) (فرهنگ خطی) (فرهنگ فارسی معین). عیب جوینده. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان قاطع). عیب کننده. (فرهنگ خطی). ملامت کننده. ذلیل کننده. حقیرنماینده. تهمت زننده. مفتری. افترازننده. (از ناظم الاطباء).لائم. (منتهی الارب). عیب گو. (فرهنگ فارسی معین). عاذل. ملامت گر. نکوهش گر. ناقد. (یادداشت مؤلف). اسم فاعل از نکوهیدن است. رجوع به نکوهیدن شود:
کند کم در این رسته ٔ دیرپا
نکوهنده لاف فروشنده را.
زینتی.

فرهنگ عمید

نکوهنده

سرزنش‌کننده،

حل جدول

نکوهنده

سرزنش کننده

لائم

فرهنگ فارسی هوشیار

نکوهنده

(اسم) سرزنش کننده عیب گو.

معادل ابجد

نکوهنده

140

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری