معنی نگهداری

فرهنگ عمید

نگهداری

نگاه داشتن، محافظت،
پرستاری،

حل جدول

نگهداری

صیانت

مترادف و متضاد زبان فارسی

نگهداری

حفاظت، حفظ، صیانت، پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت، توجه، مراقبت، مواظبت، بازداری، ضبط، کف، پرستاری، سرپرستی

فارسی به انگلیسی

نگهداری‌

Care, Custody, Keeping, Maintenance, Preservation, Reservation, Retention, Support, Sustenance, Ward

فارسی به عربی

نگهداری

احتفاظ، استمرار، حفظ، حمایه، صیانه، وصایه

فرهنگ فارسی هوشیار

نگهداری

‎ محافظت حراست، مواظبت.

فارسی به ایتالیایی

نگهداری

manutenzione

tutela

mantenimento

فارسی به آلمانی

نگهداری

Unterhalt, Unterhaltskosten [noun]

معادل ابجد

نگهداری

290

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری