معنی نگهداشتن

حل جدول

نگهداشتن

حفظ کردن

فارسی به انگلیسی

نگهداشتن‌

Carry, Cling, Continue, Keep, Keeping, Maintain, Retain, Support, Sustain, Uphold

فارسی به عربی

نگهداشتن

ابق، اسجن، اعق، تحمل (فعل ماض)، دعامه، قبضه

فرهنگ فارسی هوشیار

نگهداشتن

(مصدر) حفظ کردن حفاظت کردن پاسبانی کردن: یا رب تو مر حسین ابوبکر را مدام از کل حادثات زمانه نگاه دار خ (لباب الالباب) در جایی محفوظ داشتن: مردم آزاری. . . سنگی بر سر صالحی زد. درویش. . . سنگ را نگاه همی داشت تازمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد، مراقبت کردن توجه کردن: طلایه فرستاد هرسو براه همی داشت لشگر زدشمن نگاه، تعمد کردن پرورش دادن، باز داشتن منع کردن، توقیف کردن.

فارسی به ایتالیایی

نگهداشتن

reggere

trattenere

tenere

فارسی به آلمانی

نگهداشتن

Anhalt (m), Enthalten, Erhalten, Gelten, Halt, Halten, Unterhalten [verb], Wahren

معادل ابجد

نگهداشتن

830

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری