معنی نیرنگ باز و تردست
حل جدول
زرنگ، چابک، زبردست، چست و چابک، شعبده باز، ماهر
نیرنگ باز
مکار، حقه باز، ساحر، جادوگر، چشم بند
تردست
شعبده باز
متقلب و نیرنگ باز
الپر
لغت نامه دهخدا
نیرنگ باز. [ن َ / ن ِ رَ] (نف مرکب) ساحر. جادوگر. (یادداشت مؤلف). || چشم بند. حقه باز. مشعبد. (یادداشت مؤلف). || مکار. حیله گر. (فرهنگ فارسی معین).
تردست
تردست. [ت َ دَ] (ص مرکب) مردم جلد وچست و چابک را گویند. (برهان). چست و چابک. (فرهنگ رشیدی). کنایه از چست و چالاک و چابک بود. (انجمن آرا). جَلد و چابک و چالاک و ماهر. (ناظم الاطباء). چست وچالاک. (غیاث اللغات). در این ترکیب لفظ تر بمعنی چست و چالاک است. (آنندراج). || غایتش کنایه از کسی هست که عمل بدست کند چون نقاش و مصوِّر و امثال آن. (آنندراج). بعضی از محققان نوشته اند که بمعنی مَشّاق و کامل هنر و مستعمل در کاری که بدست تعلق دارد، و در سراج اللغات بمعنی چالاک دست، و اطلاق این لفظبر کسانی کنند که عمل بدست نمایند چنانکه نقاش و کاتب. (غیاث اللغات). || شعبده باز که با سرعت عمل، حقیقت را از بیننده منع کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || که بسرعت رباید، بی آنکه کسی آگاه شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
کشتزار ایزد است این خلق و این تردست مرگ
داس این کشت ای برادر همچنین باشد سزا.
ناصرخسرو.
رجوع به تردستی شود.
|| ترصدا. ترنغمه. خوش نوا. (مجموعه ٔ مترادفات ص 152). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) ساحر جادو گر، حقه باز مشعبد، مکار حیله گر.
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
ماکر
فارسی به آلمانی
Heikel, Knifflig, Kompliziert, Trickreich, Verzwickt
فرهنگ معین
چابک، زرنگ، ماهر، شعبده باز. [خوانش: (تُ) (ص.) (عا.)]
معادل ابجد
1410