معنی نیمرو

فرهنگ معین

نیمرو

(ص مر.) دانه گوهر که یک طرف آن مدور و طرف دیگرش پهن باشد، نیم برشته، تخم مرغِ ~ تخم مرغ سرخ شده در روغن. [خوانش: (چِ) (اِ.)]

حل جدول

نیمرو

غذای مجردی

فارسی به ایتالیایی

نیمرو

frittata

معادل ابجد

نیمرو

306

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری