معنی نیمه شب
لغت نامه دهخدا
نیمه شب. [م َ / م ِ ش َ] (اِ مرکب، ق مرکب) وسط شب. نیمه ٔ شب:
کسی کو ندارد بود خشک لب
چنانچون توئی گرسنه نیمه شب.
فردوسی.
آفرین بر مرکبی کو بشنود در نیمه شب
بانگ پای مورچه از زیر چاه شصت باز.
منوچهری.
تو در نیمه شب نیز اگر یاوری
کلیدی بجنبان در این داوری.
نظامی.
محتسب در نیمه شب جائی رسید
در بن دیوار مردی خفته دید.
مولوی.
حل جدول
اثری از ژولین گرین
فارسی به انگلیسی
Midnight
فارسی به ترکی
gece yarısı
فارسی به عربی
منتصف اللیل
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) وسط شب نصب شب.
فارسی به ایتالیایی
mezzanotte
فارسی به آلمانی
Mitternacht (f)
معادل ابجد
407