معنی نیم گرم
لغت نامه دهخدا
نیم گرم. [گ َ] (ص مرکب) شیرگرم. (آنندراج) (ناظم الاطباء). فاتر. هر مایعی که گرمی آن مانند شیر تازه دوشیده باشد. (ناظم الاطباء). نه گرم و نه سرد. ملایم. ممهد. ولرم. ملول. (یادداشت مؤلف): چشمی که سرمازده باشد کاه گندم اندر آب بپزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). این آبها و روغنها نیم گرم اندر دهان می دارند و بدان غرغره می کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). بامداد کشکاب دهند نیم گرم. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
فرهنگ عمید
آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم،
حل جدول
ولرم
فارسی به انگلیسی
Tepid
فارسی به عربی
فاتر
فارسی به آلمانی
Lauwarm
معادل ابجد
360