معنی نیکنام

حل جدول

نیکنام

خوش نام


خوشنام، نیکنام

بهنام


اثری از لادن نیکنام

‌حفره‌ای در آینه

حفره ای در آینه

حفره ای درآینه


اسم پسرانه به معنای نیکنام

هونام


فرزانه کرم پور، لادن نیکنام و مهناز رونقی (ققنوس)

علائم حیاتی یک زن


خوشنام

نیکنام

مترادف و متضاد زبان فارسی

نیکنام

خوشنام،
(متضاد) بدنام

فارسی به انگلیسی

نیکنام‌

Famous, Noble, Prestigious, Prominent, Well-Known, Well-Thought-Of

فرهنگ فارسی هوشیار

نیکنام

مشهور، معروف، نامی


نیک نام نیکنام

(صفت) آنکه نامش بخوبی مشهور است: خوش نام.

لغت نامه دهخدا

نیکنام ده

نیکنام ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است جزء دهستان لواسان بزرگ بخش افجه ٔ شهرستان تهران. در 10هزارگزی شرق گلندوک، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع شده است و دارای 1322 تن سکنه است. آبش از رودخانه، محصولش غلات، بنشن، و میوه های تابستانی، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

نیکنام ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل در 17هزارگزی غرب بلده و 31هزارگزی خاور جاده ٔ چالوس (حدود کندوان) و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 700 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ نسن و محصولش غلات، لبنیات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. عده ای از سکنه زمستان جهت کارگری به تهران می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

انگلیسی به فارسی

well known

نیکنام


well thought of

نیکنام

معادل ابجد

نیکنام

171

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری