معنی هادوری
فرهنگ عمید
گدای سمج که با اصرار چیزی میخواهد: معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی: مجمعالفرس: هادوری)،
مردم بیسروپا و فرومایه،
لغت نامه دهخدا
هادوری. (ص، اِ) نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت. (برهان). نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند. حکیم سنایی گفته:
دعوی ّ دِه کنند ولیکن چو بنگری
هادوریان کوی و گدایان برزنند.
اثیر اخسیکتی گفته:
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
بهر دری نروم چون گدای هادوری.
(انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام).
هادوریان
هادوریان. (اِ) جمع هادوری است که گدایان مبرم باشند و نیز جماعت مردم بی سر و پارا گویند که چوبداران و یساولان سلاطین ایشان را از سر راه دور کنند. (برهان) (ناظم الاطباء):
سالوسیان دل را درکوی او مصلی
هادوریان دین را در زلف او سفرگه.
سنایی.
ها
ها. (صوت) در مواردی «ها» به معنی بنگر، ببین، بهوش باش و مانند اینها به کار میرود که در این صورت از اصوات تنبیه و تحذیر به شمار میرود و ممکن است مخفف هان باشد، چنانکه صاحب نهج الادب در ذیل حروف تنبیه پس از ذکر هان آرد: «ها چون هادرویش و می تواند که ها بخصوصه مخفف هان بود که هم برای این معنی آید، چنانکه هادوری به معنی گدای مبرم یعنی شخصی که دوری از او بهتر است، در محل تخصیص و آگاه کردن مستعمل شده اولاً بعد از آن به معنی گدای مبرم آمده مجازاً. اثیر اخسیکتی گفته:
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
به هر دری نروم چون گدای هادوری.
و همچنین ها درویش نام دشت شده که در ترکستان است و اگر گویند قلب است پس در اصل دوری ها و درویش ها بوده می تواند شد، لیکن نظائر آن در مستعلات دیده نشد هرچند قلب در فارسی به انواع حدی و شماری ندارد. (نهج الادب ص 570).
ها ثریا نه خوشه ٔ عنب است
دست برکن ز خوشه می بفشار.
خاقانی.
از مهرخ من شدی خبر پرس
ها مهرخ مهربانم این است.
نظامی.
گفتی که کجاست دلستانت
ها دلبر دلستانم این است.
نظامی.
نروی ها. نکنی ها.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
[آرا.] (اِ.) گدای دوره گردِ سِمج.
حل جدول
واژه پیشنهادی
زاهد
معادل ابجد
226