معنی هادوری

لغت نامه دهخدا

هادوری

هادوری. (ص، اِ) نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت. (برهان). نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند. حکیم سنایی گفته:
دعوی ّ دِه کنند ولیکن چو بنگری
هادوریان کوی و گدایان برزنند.
اثیر اخسیکتی گفته:
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
بهر دری نروم چون گدای هادوری.
(انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام).

فرهنگ معین

هادوری

[آرا.] (اِ.) گدای دوره گردِ سِمج.

فرهنگ عمید

هادوری

گدای سمج که با اصرار چیزی می‌خواهد: معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی: مجمع‌الفرس: هادوری)،
مردم بی‌سروپا و فرومایه،

حل جدول

هادوری

گدای سمج

فرهنگ فارسی هوشیار

هادوری

آرامی گدا گدای پرور (صفت اسم) فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: ((معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری. ))

معادل ابجد

هادوری

226

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری