معنی هالو
لغت نامه دهخدا
هالو. (اِ) در تداول لران، خالو. و به تحقیر همه ٔ لران را در خواندن و آواز کردن هالو خطاب کنند.
- امثال:
هیچکس نگفت هالو خرت بچند. (یادداشت به خط مؤلف).
|| (ص) (در تداول عامه) ساده دل. (فرهنگ عامیانه).
فرهنگ معین
(اِ.) (عا.) ساده دل، خوش باور.
فرهنگ عمید
سادهدل، خوشباور،
حل جدول
ساده دل، خوش باور
مترادف و متضاد زبان فارسی
خوشباور، زودباور، سادهدل، سادهلوح، گولخور
فارسی به انگلیسی
Bumpkin, Clod, Clodhopper, Gull, Gullible, Simpleton, Soft Touch, Stupid, Unsophisticated, Yokel
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی شادورد انگلیسی تهی -1 (اسم) خالو، لر: ((هیچکس نگفت هالو خرت بچندک)) -3 (صفت) ساده دل سلیم. یا هالو پشند. (صفت) ساده دل بی خبر خوش باور هالو. یاهالوگیرآوردن کسی. (مصدر) خیال فریب دادن او را در سر پروراندن.
فارسی به آلمانی
Hallo
معادل ابجد
42