معنی هبک

لغت نامه دهخدا

هبک

هبک. [هََب َ / هََ] (اِ) کف دست. (لغت فرس اسدی) (برهان) (فرهنگ نظام) (سروری) (انجمن آرا) (رشیدی) (ناظم الاطباء) (آنندراج):
بر هبک نهاده جام باده
و آنگاه ز هبک نوش کردش.
رودکی (از لغت فرس).

فرهنگ معین

هبک

(هَ بْ یا بَ) (اِ.) کف دست.

فرهنگ عمید

هبک

کف دست: بر هبک نهاده جام باده / وآنگاه ز هبک نوش کردش (رودکی: ۵۲۴)،

حل جدول

هبک

کف دست

فرهنگ فارسی هوشیار

هبک

کف دست (اسم) کف دست: ((برهبک نهاده جام باده وان گاه زهبک نوش کردش. )) (رودکی)

معادل ابجد

هبک

27

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری