معنی هر چیز عجیب وغریب و افراطی
حل جدول
فارسی به عربی
غریب، فظیع، قریب
ارایش عجیب وغریب
باروکی
صفت عجیب وغریب
میزه
چیز عجیب
اختبار، معجزه
چیز عجیب و غریب
غرابه
فارسی به آلمانی
Eigenartig, Eigentümlich, Merkwürdig, Sonderlich
ارایش عجیب وغریب
Barock
چیز عجیب
Ausfragen, Quiz (n)
افراطی
Ultra [adverb]
لغت نامه دهخدا
عجیب. [ع َ] (ع ص) کار شگفت. ج، عِجاب. (منتهی الارب) (آنندراج):
عجیب نیست که از طین بدر کند گل و نسرین
همان که صورت آدم کند سلاطه ٔ طین را.
سعدی.
|| خوش آیند از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). || امری شگفت آور. (اقرب الموارد). || ناشناخته. (منتهی الارب) (آنندراج).
فارسی به انگلیسی
Anything
فرهنگ عمید
هرچه از آن تعجب میکنند، شگفتآور، شگرف،
(قید) بهطور شگفتآور: غروبها عجیب دلگیر بود،
معادل ابجد
1835