معنی هسر
لغت نامه دهخدا
هسر. [هََ س َ] (اِ) هسیر. (حاشیه ٔ برهان چ معین). یخ را گویند، و آن آبی است که در زمستان مانند شیشه بندد. (برهان). یخ. (اسدی).
فرهنگ معین
(هَ سَ) (اِ.) یخ و آب فسرده.
فرهنگ عمید
هسیر
حل جدول
یخ بسته شده روی زمین
فارسی به انگلیسی
Ice
فرهنگ فارسی هوشیار
اسم یخ. یا پرهسر. پرازیخ: ((پیش من شعر یکی باریکی دوست بخواند زان زمان بازهنوز این دل من پرهسراست. )) (لبیبی)
معادل ابجد
265