معنی هشدار
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آژیر، آگهی، اخطار
فارسی به انگلیسی
Alarm, Alert, Caution, Caveat, Exhortation, Eye-Opener, Lookout, Warning, Notice, Portent
هشدار دهنده
Admonitory
فارسی به ترکی
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Alarm (m), Alarm, Alarmieren, Beunruhigung (f), Fehlersignal (n), Warnung [noun]
هشدار دادن
Warnen [verb]
فرهنگ عمید
سخن، علامت، یا حرکتی که برای آگاهاندن و تنبیه به کار میرود، اعلام خطر، اخطار،
واژه پیشنهادی
تنبیه
معادل ابجد
510