معنی هلال
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(هِ) [ع.] (اِ.) ماه نو.
فرهنگ عمید
ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده میشود، ماه نو،
* هلالاحمر: مؤسسهای خیریه در کشورهای اسلامی، با تٲسیسات امدادی و درمانی که به آسیبدیدگان و زخمیشدگان جنگ و دیگر نیازمندان کمک میکند،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
کمان
مترادف و متضاد زبان فارسی
ماهنو، نوماه، نیمدایره
فارسی به انگلیسی
Arc, Arch, Bow, Lunar, Meniscus, Moon, Parenthesis
فارسی به ترکی
ayça
ترکی به فارسی
حلال
فرهنگ فارسی هوشیار
اندر ماه: ماه شب هفتم نو ماه، ویشفت: ماه از بیستم تا بیست و پنجم، آغاز باران، گرد خاک، شتر لاغر، مار نر، پسر بچه ی زیبا، بن ناخن (اسم) ماه (قمر) ازشب اول ماه قمری تا سه شب که درآسمان بشکل کمانی مشاهده میشود؛ ماه نو نوماه: ((. . . درآن وقت که قمردولت هلال وشجر سلطنت نهال بود. . . )) ،جمع:اهله. یا هلال عید. هلالی که درشب غره شوال رویت شود: ((ازبهرهلال عیدخورشید سپاه بربام برآمد وهمی کرد نگاه. . . )) (پیغوملک)
فرهنگ فارسی آزاد
هَلال، اول باران،
هِلال، شکل ماه در شب های آخر و یا شب های اول ماه قمری که مانند کمان یا قوسی در آسمان دیده می شود، باران (یک باران)، اول باران، مار- (جمع: اَهِلَّه، اهالِیل)،
معادل ابجد
66