معنی هماهنگی اجزا

حل جدول

هماهنگی اجزا

هارمونی


هماهنگی

هارمونی

معادل فارسی هارمونی

انسجام


اجزا

رکن


هماهنگی سازها

هارمونی

فرهنگ فارسی هوشیار

اجزا

اجزا ء


هماهنگی

‎ توافق وتناسب وارتباط چندصدای مختلف درآن واحد. توضیح بشر سر رشته این علم را در طبیعت پیدا کردن و در صدد تکمیل و تدوین آن بر آمده تا علمی جداگانه شده است. اولین کنجکاوی انسان برای پیدا کردن هماهنگی اصوات در قرون وسطی شروع شده و رفته رفته ترقی کردن تاآنکه در قرن هفدهم میلادی تدوین شده و موسیقیدانهای بزرگ اروپایی قطعات موسیقی خود را بوسیله تکمیل این فن مقبول و پسندیده تر از ترکیبات سابق کردند. عنصر اصلی این علم توافقهاست و آنها چند نوت مختلف است که در یک آن با هم شنیده میشود. توافقها ممکن است از دو یا سه یا چهار یا پنج صدای مختلف تشکیل شود و دراین صورت توافقات دو صدایی و چهار صدایی و پنج صدایی موسوم میشود، اتحاداتفاق.


هماهنگی کردن

(مصدر) توافق کردن و تناسب داشتن چند صدای مختلف باهم، متحد شدن توافق کردن، برابری کردن درامری: ور گمان گاو تازی داری اینک حاضرم گر نمی تازی بمیدانم هماهنگی مکن خ (عرفی)


اجزا ء

‎ گزیت (جزیه) دادن، بی نیاز گردانیدن و بی نیاز شدن (تک: جزء) خرده ها ریزه ها، پاره ها بخش ها بهرها، زیر دستان در سازمان ها لخت ها (اسم) جمع جز ء و جزو. پاره ها بهره ها بخش ها، کارمندان اعضا ء اداره های دولتی. گاه در فارسی اجزا را جمع بسته اند: (و اما اجزاها که از او کمترند. ) (التفهیم بیرونی. )

فارسی به ایتالیایی

هماهنگی

accordo

armonia

فرهنگ عمید

اجزا

جزء

لغت نامه دهخدا

تمام اجزا

تمام اجزا. [ت َ اَ] (ص مرکب) کامل ودرست. (ناظم الاطباء). کامل و بی قصور. (غیاث اللغات). کامل و بی نقصان. تمام عیار. (آنندراج):
کوشش بی طالعان هرگز تمام اجزانبود
دامنی گر داشت این خلعت گریبانی نداشت.
فیاض (از آنندراج).
رجوع به تمام و تمام عیار شود.

فارسی به عربی

هماهنگی دیدگاهها

اِتِّحادُ وُِجهاتِ النَّظَرِ

معادل ابجد

هماهنگی اجزا

143

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری